ا

لوگوی سه گوش

مبانی مهدویت در قرآن(2) - ولای دوست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولای دوست

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه قسمت نخست:

با سلام حضور شما عزیزان! امید وارم بخش نخست مبانی و ادله عقیده مهدویت مورد توجه شما دوستان عزیز قرار گرفته باشد در این پست طبق وعده قبلی قسمت دوم را تقدیم حضور می کنم: 

از بیانیکه گذشت چند مطلب روشن گردید: اول : اینکه امامت مقامى است که باید از طرف خداى تعالى معین و جعل شود.دوم : اینکه امام باید بعصمت الهى معصوم بوده باشد.سوم : اینکه زمین مادامى که موجودى به نام انسان بر روى آن هست ، ممکن نیست از وجود امام خالى باشد.چهارم : اینکه امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.پنجم : اینکه اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست ، و امام بدانچه که مردم میکنند آگاه است .ششم : اینکه امام باید بتمامى مایحتاج انسانها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان ، و چه در امر معاد و دینشان ؛ هفتم اینکه محال است با وجود امام کسى پیدا شود که از نظر فضائل نفسانى مافوق امام باشد.

    خداوند امر هدایت را پس از ختم نبوت نیز با امامت وپیشوایی پی گرفته است تا بهانه ای برای کسی نماند، از این رو گفته است « إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ‌» [2] واطاعت وپیروی ایشان را هم عرض اطاعت از پیامبرش قرار داد تا هدایت انسان به شیوه ای روشمند وهدفمند پی گرفته شود ولذا فرمود: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ » [3]

 در همین راستا حضرت حق مردم را به همراهی این افراد فرمان داده وچنین فرموده است: قرآن در سوره توبه آیه 119 می‌فرماید: «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» صادقین با توجه به آیات دیگری که در این رابطه وجود دارد آنهایی هستند که تعهدات خود را دربرابر ایمان به پروردگار به خوبی انجام می‌دهند، با انواع فداکاریها صدق ایمان خود را ثابت می‌کنند و این حقیقت دارای مراتبی است و مفهوم صادقین مفهوم وسیعی است ولی از روایات بسیاری استفاده می‌شود که منظور در اینجا تنها معصومین هستند. «سلیم بن قیس هلالی‌» چنین نقل می‌کند که: ‌

«روزی امیر مؤمنان با جمعی از مسلمانان گفتگو داشت از جمله فرمود «شما را به خدا سوگند هنگامی که خدا «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین"[4] را نازل کرد شنیدید که سلمان گفت: ای رسول خدا آیا منظور عام است یا خاص؟ پیامبر (ص) فرمودمأمورین همه مؤمنان هستند اما عنوان صادقین مخصوص برادرم علی و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است. هنگامی که علی (ع) این سئوال را کرد حاضران گفتند آری این سخن را از پیامبر شنیدیم. [5]

علامه طباطبایی(ره) در ذیل این آیه کریمه می فرماید:

کلمه (صدق ) در اصل به معناى این است که گفتار و یا خبرى که داده مى شود با خارج مطابق باشد، و آدمى را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد (صادق ) مى گویند. و لیکن از آنجائى که بطور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده اند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده ، انسانى را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مى کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخى نباشد، صادق نامیده اند.

و اطلاق امر به تقوى و اطلاق کلمه (صادقین ) و همچنین اینکه بطور مطلق فرموده : با صادقین باشید - با اینکه معیت و با کسى بودن به معناى همکارى کردن و پیروى نمودن است - همه قرینه هائى هستند که دلالت مى کنند بر اینکه مقصود از صدق ، معناى مجازى و وسیع آن است ، نه معناى لغوى و خاص آن .

بنابراین ، آیه شریفه مؤ منین را دستور مى دهد به اینکه تقوا پیشه نموده ، صادقین را در گفتار و کردارشان پیروى کنند، و این غیر از آن است که بفرماید (شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید) زیرا اگر آن بود، مى بایستى بفرماید (و از صادقین باشید) نه اینکه بفرماید (و با صادقین باشید)، و این پر واضح است و احتیاج به توضیح ندارد.

وی در ادامه برای اثبات این مفهوم چنین می گوید:

  و در تفسیر برهان از ابن شهراشوب از تفسیر ابى یوسف بن یعقوب بن سفیان روایت کرده که گفت : مالک بن انس از نافع از ابن عمر براى ما حدیث کرد که گفت : خداوند در آیه (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ) صحابه رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) را دستور داده که از خدا بترسند، آنگاه گفته است که مقصود از صادقین در جمله (کونوا مع الصادقین ) رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) و اهل بیت آن جناب است .

مؤ لف تفسیر المیزان در پایان این کریمه می فرماید : و در این معنا روایات بسیارى از امامان اهل بیت (علیهم السلام ) وارد شده ، و در الدر المنثور از ابن عباس و نیز از ابن عساکر از ابى جعفر آورده که در تفسیر آیه (و کونوا مع الصادقین ) گفته اند: مقصود از صادقین على بن ابیطالب (علیه السلام ) است .[6]

 نویسنده تفسیر برهان نظیر این مضمون را از طرق اهل سنت نقل کرده می‌گوید:

 «موفق بن احمد‌» به استاد خود از ‌«ابن عباس‌» در ذیل آیه 119 سوره توبه چنین نقل کرده «هو علی ابن ابی طالب‌» او علی ابن ابی طالب است. سپس می‌گوید همین مطلب را ‌«عبد الرزاق‌» در کتاب رمزالکنوز نیز آورده است [7]

جالب توجه اینکه «فخر رازی‌» که به تعصب و شک آوری معروف است این حقیقت را پذیرفته و می‌گوید:  «خداوند مؤمنان را به همراه بودن با صادقین دستور داده؛ بنابراین آیه دلالت دارد که آنها جائزالخطا هستند باید به کسی اقتداء کنند که معصوم است تا در پرتو او از خطا مصون بمانند و این معنی در هر زمانی خواهد بود و هیچ دلیلی بر اختصاص آن به عصر پیامبر (ص) نداریم. ‌»

بعداً می‌افزاید:  «قبول داریم که مفهوم آیه این است و در هر زمانی باید معصومی باشد اما ما این معصوم را مجموع امت می‌دانیم نه یک فرد و به تعبیر دیگر این آیه دلیل بر حجت اجماع مؤمنین و عدم خطای مجموع امت است [8]

به این ترتیب فخر رازی نیمی از راه را به خوبی پیموده اما در نیمه دوم گرفتار اشتباه شده است اگر به این نکته توجه می‌کرد که اگر منظور از صادقان مجموع امت باشد خود «پیرو‌» نیز جزء آن مجموع است و درواقع پیرو، جزئی از پیشوا می‌شود و اتحاد تابع و متبوع لازم خواهد آمد در حالیکه آیه مشعر به این است که پیروان از پیشوایان و تابعان از متبوعان جدا هستند.

تنها سئوالی که باقی می‌ماند این است که صادقین جمع است و باید در هر عصری اولیاء کمل معصومان متعدد باشند که جواب روشن است زیرا مخاطبین آیه تمام اعصار و قرونند که مجموع مخاطبین همه اعصار جمعی از صادقین را باید همراه داشته باشند در هر عصری ولی معصومی وجود دارد هنگامیکه همه قرون و اعصار را مورد توجه قرار دهیم سخن از جمع معصومان به میان خواهد آمد نه از یک فرد.

شاهد گویای این ادعا آن است که در عصر پیامبر جز او کسی ولیّ و واجب الاطاعه نبود و در عین حال آیه به طور مسلم شامل مؤمنان زمان او می‌شود بنابراین منظورجمع در یک زمان نیست بلکه جمع در مجموع زمانهاست.

از همین دسته آیات قرآنی که دلالت بر وجود ولی الله در هر دوره و زمان می‌کند آیاتی است که دلالت می‌کند که مردم علیه خدا حجت ندارند و حجت از طرف خدا بر انسانها تمام است. در سوره نساء چنین می‌فرماید:

« رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا» [9]      پیامبران را بشارت دهنده و انذارکننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهی مردم را امیدوار سازند و از کیفرهای او بیم دهنده تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه ای نداشته باشند.

یا در سوره ملک آیه 8 می‌فرماید: «کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ»[10]   هر زمان گروهی در آن افکنده می‌شوند نگهبانان دوزخ از آنان سئوال می‌کنند مگر انذارکننده ای الهی به سراغ شما نیامد.

از این آیات استفاده می‌شود حجت خدا بر مردم باید تمام باشد و این ملاک در هر زمان هست و حجت درصورتی تمام است که ولیَ الله الاعظم در بین مردم باشد و مردم از نور وجود او و فیوضات معنوی او بهره مند شوند.

باعنایت به آیات قرآنی که ما به چند نمونه اشاره کردیم، ضرورت وجود فرد هدایت شده ای که هادی ومهدی امم- که تا آخرین روز حیات انسان ادامه یابد- به عنوان یک راهبرد اساسی هدایت بشر آشکار می‌شود.

[1] المیزان،ج1

 

[2] رعد، 96

[3] نساء، 59

[4]) سوره توبه آیه 119

[5]) تفسیر برهان جلد 2 صفحه 170

[6] المیزان،ج 9

[7] تفسیر برهان جلد 2 صفحه 170

[8] تفسیرکبیر جلد 16 صفحه 120و121

[9] سوره نساء آیه 165

[10] سوره ملک آیه 8.



نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 10:9 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |


Design By : Pichak