ا

لوگوی سه گوش

شهریور 89 - ولای دوست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولای دوست

به نام خداوند جان و خرد

با سلام حضور شما عزیزان قسمت سوم مبانی و ادله عقیده مهدویت از منظر قرآن کریم را تقدیم حضور می کنم امیدوارم مورد توجه شما قرار گیرد و با طرح دیدگاهها و سوالات احتمالی به تکمیل مباحث و رفع ابهامات کمک کنیم

ب. جهان شمولی اسلام و اتمام نور الهی

قرآن کریم در آیات متعدد براین معنی تصریح دارد که حضرت محمد بن عبدالله (ص) آخرین فرستاده الهی است وآیین او فراگیر وجهانی است و تلاش ومخالفت دشمنان اسلام هیچ مانعی در نهایی شدن آن ایجاد نمی‌کند ما در این فصل به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

  1. قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا [1] بگو ای مردم من پیامبرخدا به سوی همه شما هستم.

 

  1. یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ [2]؛ کافران می‌خواهند تا نور خدا را با نفس تیره و گفتار جاهلانه خود خاموش کنند ولی خداوند نمی‌گذارد، تا آنکه نور خدا را به منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند.

از این آیه به خوبی روشن می‌شود که اراده پروردگار بر تکامل نور اسلام تعلق گرفته و تکامل واقعی آن هنگامی خواهد بود که بر سراسر پهنه جهان سایه افکند و آن هنوز واقع نشده، پس باید منتظر چنان روزی باشیم؛ همین وعده عیناً‌ درآیه 9 سوره صف و با مختصر تفاوت در آیه 28 سوره فتح تکرار شده است؛ روایاتی که تفسیر آیه فوق از معصومین علیهم السلام وارد شده است دلالت دارند که آیه مربوط به حضرت مهدی (عج) است. علی (ع) هنگامی که آیه فوق را تلاوت فرمود، از یاران خود پرسید: آیا این پیروزی حاصل شده است؟ عرض کردند: آری! فرمود، کلاّ فوالذی نفسی بیده حتی لایبقی قریهٌ الا و ینادی بشهاده انّ لا اله الا الله بکرهً و عشیّاً‌؛ نه، سوگند به کسی که جانم به دست اوست، این پیروزی آشکار نمی‌شود، مگر در زمانی که هیچ آبادی روی زمین باقی نماند، مگر اینکه صبح و شام بانگ لا اله الا الله از آن به گوش رسد. ‌«[3]

در حدیثی از امام محمد باقر (ع) می‌خوانیم: «‌ان ذلک یکون عند خروج المهدی من آل محمد فلا یبقی احدٌ الاّ اَقرَّ بِمُحَمَّدٍ؛ این پیروزی به هنگام قیام مهدی از آل محمد (ص) ‌خواهد بود، آنچنان که هیچ کس در جهان باقی نمی‌ماند، مگر اینکه اقرار به محمد (ص) خواهد کرد.‌» [4]

  1. یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ [5]؛ کافران می‌خواهند تا نور خدا را باگفتار باطل وطعن مسخره، خاموش کنند، ‌البته خدا نور خود را تمام و کامل می‌کند.

سیوطی درتفسیر «درالمنثور» از  سعید بن منصور و ابن منذر و نیز بیهقی در سننش از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که در تفسیر این آیه گفت: «لا یکون ذلک حتی لا یبقی یهودی ولا نصرانی صاحب مله الّا الاسلام» : «این آیه تحقق نمی‌یابد مگر هنگامی که هیچ یهودی ونصرانی پیرو آیین آسمانی جز اسلام نخواهد بود[6]

 

  1. هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ [7]؛ خداوند رسول خود را با هدایت ودین خق فرستاد تا دین حق او بر همه ادیان غالب‌اید و لو مشرکین به این کار راضی نباشد.

در تفسیر نمونه ذیل آیه کریمه بحث مبسوطی را طرح کرده است که به اختصار نقل می کنیم:

در اینکه اسلام چگونه بر همه ادیان پیروز مى گردد؟ و این پیروزى به چه شکل خواهد بود؟ در میان مفسران گفتگو است . بعضى این پیروزى را تنها پیروزى منطقى و استدلالى دانسته اند و مى گویند این موضوع حاصل شده است ، زیرا اسلام از نظر منطق و استدلال قابل مقایسه با آئین هاى موجود نیست .

ولى بررسى موارد استعمال ماده اظهار (لیظهره على الدین ...) در آیات قرآن نشان مى دهد که این ماده بیشتر به معنى غلبه جسمانى و قدرت ظاهرى آمده است چنانکه در داستان اصحاب کهف مى خوانیم : (انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم ): اگر آنها (دقیانوس و دار و دسته اش ) بر شما غالب شوند سنگ

سارتان مى کنند (کهف آیه 20) و نیز درباره مشرکان مى خوانیم : (کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الا و لا ذمة ): هرگاه آنها بر شما چیره شوند نه ملاحظه خویشاوندى و قرابت را مى کنند و نه عهد و پیمان را (توبه 8)

بدیهى است غلبه در اینگونه موارد غلبه منطقى نیست ، بلکه غلبه عملى و عینى است به هر حال صحیح تر این است که پیروزى و غلبه فوق را، غلبه همه جانبه بدانیم زیرا با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است نیز سازگارتر مى باشد، یعنى روزى فرا مى رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهرى و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد.

آیه فوق که عینا و با همین الفاظ در سوره (صف ) نیز آمده است و با تفاوت مختصرى در سوره (فتح ) تکرار شده ، خبر از واقعه مهمى مى دهد که اهمیتش موجب این تکرار شده است ، خبر از جهانى شدن اسلام و عالمگیر گشتن این آئین مى دهد.

گرچه بعضى از مفسران پیروزى مورد بحث این آیه را به معنى پیروزى منطقه اى و محدود گرفته اند که در عصر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و یا زمانهاى بعد از آن براى اسلام و مسلمین صورت پذیرفت ولى با توجه به اینکه در آیه هیچگونه قید و شرطى نیست و از هر نظر مطلق است ، دلیلى ندارد که معنى آن را محدود کنیم

مفهوم آیه پیروزى همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است ، و معنى این سخن آن است که سرانجام اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پیروز خواهد گشت .

شک نیست که در حال حاضر این موضوع تحقق نیافته ولى مى دانیم که این وعده حتمى خدا تدریجا در حال تحقق است . سرعت پیشرفت اسلام در جهان ، و به رسمیت شناخته شدن این آئین رکشورهاى مختلف اروپائى ، و نفوذ سریع آن در آمریکا و آفریقا، اسلام آوردن بسیارى از دانشمندان و مانند اینها همگى نشان مى دهد که اسلام رو به سوى عالمگیر شدن پیش مى رود.

ولى طبق روایات مختلفى که در منابع اسلامى وارد شده تکامل این برنامه هنگامى خواهد بود که مهدى (ع ) ظهور کند و به برنامه جهانى شدن اسلام تحقق بخشد.

مرحوم طبرسى  در مجمع البیان  از امام باقر (علیه السلام ) در تفسیر این آیه چنین نقل مى کند: (ان ذلک یکون عند خروج المهدى فلا یبقى احدا الا اقر بمحمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ) وعده اى که در این آیه است به هنگام ظهور مهدى از آل محمد صورت مى پذیرد، در آن روز هیچکس در روى زمین نخواهد بود مگر اینکه اقرار به حقانیت محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى کند.

و نیز در همان تفسیر از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده که فرمود: «لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر و لا وبر الا ادخله الله کلمة الاسلام» یعنی؛ بر صفحه روى زمین هیچ خانه اى باقى نمى ماند نه خانه هائى که از سنگ و گل ساخته شده و نه خیمه هائى که از کرک و مو بافته اند مگر اینکه خداوند نام اسلام را در آن وارد مى کند[8]!

و نیز در کتاب اکمال الدین  مرحوم صدوق  از امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر این آیه چنین نقل شده : «و الله ما نزل تاویلها بعد و لا ینزل تاویلها حتى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم »یعنی؛ به خدا سوگند هنوز محتواى این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانى تحقق مى پذیرد که (قائم ) خروج کند و به هنگامى که او قیام کند کسى که خدا را انکار نماید در تمام جهان باقىنخواهد ماند.

امام صادق (ع) در حدیثی که ابو بصیر نقل میکند می‌فرماید: تأویل این آیه هنوز تحقق نیافته، وتا وقتی قائم ما خروج نکند تأویل آن تحقق نخواهد یافت، هنگامی که او ظهور کند هر کافر ومشرکی از قیام او ناخشنود خواهد بود. [9]

با توجه به این آیات الهی روشن می شود که خداوند به هر قیمتی شده می خواهد دین اسلام را در سراسر جهان گسترش دهد هر چند با مخالفت مشرکان و دشمنان ومعاندان روبرو شود  و مخفی نیست که این مهم تا امروز محقق نشده است؛ بنابراین باید منتظر ماند تا روزی که دین اسلام جهانی شود وآن روز به استناد روایات صحیح با ظهور مهدی (ع) عملی می شود.

•5.     أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ [10]

این آیات نشان می‌دهد که هدف اسلام اصلاح کلیت جامعه انسانی بدون توجه به مرزهای ساختگی جغرافیایی است؛ چنانکه پیامبر (ص) در آغاز رسالتش به سران کشورهای ایران، مصر فیمن، روم، حبشه و... پیام رسانی کرد وهمه را به دین واحد وآیین الهی فراخواند.

محمد بن مسعود درتفسیر عیاشی از رفاعه بن موسی روایت میکند که از امام صادق (ع) شنیدم در ذیل همین آیه شریفه « أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» فرمود:

 «وقتی قائم آل محمد قیام کند مکانی در روی زمین نمی‌ماند مگر این که کلمه طیبه لا اله الا الله محمد رسول الله در آنجا، به آواز بلند می‌شود[11]‌»

همچنین امام صادق علیه السلام ضمن بیان مفصلی درباره ظهور حضرت مهدی می‌فرمایند «وقتی قائم ما قیام کند.... اهل هیچ دینی باقی نمی‌ماند مگر اینکه اظهار اسلام می‌کنند وبا ایمان مشهور ومعروف می‌گردند... ‌» [12]

 



[1] اعراف، 158

3- توبه، 32.

[3] مجمع البیان، ذیل آیه 9 سوره صف"

[4] ‌«تفسیر برهان، ج 2، ص 121 "

3. صف: آیه 8.

[6]   در المنثور،ج3 ،ص231 ،

4- توبه (9) آیه 33..

[8] تفسیر نمونه ذیل آیه 33 توبه

[9] البیان فی تفسیر القران ج2، ص121

[10] آل عمران 83

[11] تفسیر عیاشی، ج1، ص183

[12] همان، ص224


نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت 4:7 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه قسمت نخست:

با سلام حضور شما عزیزان! امید وارم بخش نخست مبانی و ادله عقیده مهدویت مورد توجه شما دوستان عزیز قرار گرفته باشد در این پست طبق وعده قبلی قسمت دوم را تقدیم حضور می کنم: 

از بیانیکه گذشت چند مطلب روشن گردید: اول : اینکه امامت مقامى است که باید از طرف خداى تعالى معین و جعل شود.دوم : اینکه امام باید بعصمت الهى معصوم بوده باشد.سوم : اینکه زمین مادامى که موجودى به نام انسان بر روى آن هست ، ممکن نیست از وجود امام خالى باشد.چهارم : اینکه امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.پنجم : اینکه اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست ، و امام بدانچه که مردم میکنند آگاه است .ششم : اینکه امام باید بتمامى مایحتاج انسانها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان ، و چه در امر معاد و دینشان ؛ هفتم اینکه محال است با وجود امام کسى پیدا شود که از نظر فضائل نفسانى مافوق امام باشد.

    خداوند امر هدایت را پس از ختم نبوت نیز با امامت وپیشوایی پی گرفته است تا بهانه ای برای کسی نماند، از این رو گفته است « إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ‌» [2] واطاعت وپیروی ایشان را هم عرض اطاعت از پیامبرش قرار داد تا هدایت انسان به شیوه ای روشمند وهدفمند پی گرفته شود ولذا فرمود: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ » [3]

 در همین راستا حضرت حق مردم را به همراهی این افراد فرمان داده وچنین فرموده است: قرآن در سوره توبه آیه 119 می‌فرماید: «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» صادقین با توجه به آیات دیگری که در این رابطه وجود دارد آنهایی هستند که تعهدات خود را دربرابر ایمان به پروردگار به خوبی انجام می‌دهند، با انواع فداکاریها صدق ایمان خود را ثابت می‌کنند و این حقیقت دارای مراتبی است و مفهوم صادقین مفهوم وسیعی است ولی از روایات بسیاری استفاده می‌شود که منظور در اینجا تنها معصومین هستند. «سلیم بن قیس هلالی‌» چنین نقل می‌کند که: ‌

«روزی امیر مؤمنان با جمعی از مسلمانان گفتگو داشت از جمله فرمود «شما را به خدا سوگند هنگامی که خدا «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین"[4] را نازل کرد شنیدید که سلمان گفت: ای رسول خدا آیا منظور عام است یا خاص؟ پیامبر (ص) فرمودمأمورین همه مؤمنان هستند اما عنوان صادقین مخصوص برادرم علی و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است. هنگامی که علی (ع) این سئوال را کرد حاضران گفتند آری این سخن را از پیامبر شنیدیم. [5]

علامه طباطبایی(ره) در ذیل این آیه کریمه می فرماید:

کلمه (صدق ) در اصل به معناى این است که گفتار و یا خبرى که داده مى شود با خارج مطابق باشد، و آدمى را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد (صادق ) مى گویند. و لیکن از آنجائى که بطور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده اند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده ، انسانى را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مى کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخى نباشد، صادق نامیده اند.

و اطلاق امر به تقوى و اطلاق کلمه (صادقین ) و همچنین اینکه بطور مطلق فرموده : با صادقین باشید - با اینکه معیت و با کسى بودن به معناى همکارى کردن و پیروى نمودن است - همه قرینه هائى هستند که دلالت مى کنند بر اینکه مقصود از صدق ، معناى مجازى و وسیع آن است ، نه معناى لغوى و خاص آن .

بنابراین ، آیه شریفه مؤ منین را دستور مى دهد به اینکه تقوا پیشه نموده ، صادقین را در گفتار و کردارشان پیروى کنند، و این غیر از آن است که بفرماید (شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید) زیرا اگر آن بود، مى بایستى بفرماید (و از صادقین باشید) نه اینکه بفرماید (و با صادقین باشید)، و این پر واضح است و احتیاج به توضیح ندارد.

وی در ادامه برای اثبات این مفهوم چنین می گوید:

  و در تفسیر برهان از ابن شهراشوب از تفسیر ابى یوسف بن یعقوب بن سفیان روایت کرده که گفت : مالک بن انس از نافع از ابن عمر براى ما حدیث کرد که گفت : خداوند در آیه (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ) صحابه رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) را دستور داده که از خدا بترسند، آنگاه گفته است که مقصود از صادقین در جمله (کونوا مع الصادقین ) رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) و اهل بیت آن جناب است .

مؤ لف تفسیر المیزان در پایان این کریمه می فرماید : و در این معنا روایات بسیارى از امامان اهل بیت (علیهم السلام ) وارد شده ، و در الدر المنثور از ابن عباس و نیز از ابن عساکر از ابى جعفر آورده که در تفسیر آیه (و کونوا مع الصادقین ) گفته اند: مقصود از صادقین على بن ابیطالب (علیه السلام ) است .[6]

 نویسنده تفسیر برهان نظیر این مضمون را از طرق اهل سنت نقل کرده می‌گوید:

 «موفق بن احمد‌» به استاد خود از ‌«ابن عباس‌» در ذیل آیه 119 سوره توبه چنین نقل کرده «هو علی ابن ابی طالب‌» او علی ابن ابی طالب است. سپس می‌گوید همین مطلب را ‌«عبد الرزاق‌» در کتاب رمزالکنوز نیز آورده است [7]

جالب توجه اینکه «فخر رازی‌» که به تعصب و شک آوری معروف است این حقیقت را پذیرفته و می‌گوید:  «خداوند مؤمنان را به همراه بودن با صادقین دستور داده؛ بنابراین آیه دلالت دارد که آنها جائزالخطا هستند باید به کسی اقتداء کنند که معصوم است تا در پرتو او از خطا مصون بمانند و این معنی در هر زمانی خواهد بود و هیچ دلیلی بر اختصاص آن به عصر پیامبر (ص) نداریم. ‌»

بعداً می‌افزاید:  «قبول داریم که مفهوم آیه این است و در هر زمانی باید معصومی باشد اما ما این معصوم را مجموع امت می‌دانیم نه یک فرد و به تعبیر دیگر این آیه دلیل بر حجت اجماع مؤمنین و عدم خطای مجموع امت است [8]

به این ترتیب فخر رازی نیمی از راه را به خوبی پیموده اما در نیمه دوم گرفتار اشتباه شده است اگر به این نکته توجه می‌کرد که اگر منظور از صادقان مجموع امت باشد خود «پیرو‌» نیز جزء آن مجموع است و درواقع پیرو، جزئی از پیشوا می‌شود و اتحاد تابع و متبوع لازم خواهد آمد در حالیکه آیه مشعر به این است که پیروان از پیشوایان و تابعان از متبوعان جدا هستند.

تنها سئوالی که باقی می‌ماند این است که صادقین جمع است و باید در هر عصری اولیاء کمل معصومان متعدد باشند که جواب روشن است زیرا مخاطبین آیه تمام اعصار و قرونند که مجموع مخاطبین همه اعصار جمعی از صادقین را باید همراه داشته باشند در هر عصری ولی معصومی وجود دارد هنگامیکه همه قرون و اعصار را مورد توجه قرار دهیم سخن از جمع معصومان به میان خواهد آمد نه از یک فرد.

شاهد گویای این ادعا آن است که در عصر پیامبر جز او کسی ولیّ و واجب الاطاعه نبود و در عین حال آیه به طور مسلم شامل مؤمنان زمان او می‌شود بنابراین منظورجمع در یک زمان نیست بلکه جمع در مجموع زمانهاست.

از همین دسته آیات قرآنی که دلالت بر وجود ولی الله در هر دوره و زمان می‌کند آیاتی است که دلالت می‌کند که مردم علیه خدا حجت ندارند و حجت از طرف خدا بر انسانها تمام است. در سوره نساء چنین می‌فرماید:

« رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا» [9]      پیامبران را بشارت دهنده و انذارکننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهی مردم را امیدوار سازند و از کیفرهای او بیم دهنده تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه ای نداشته باشند.

یا در سوره ملک آیه 8 می‌فرماید: «کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ»[10]   هر زمان گروهی در آن افکنده می‌شوند نگهبانان دوزخ از آنان سئوال می‌کنند مگر انذارکننده ای الهی به سراغ شما نیامد.

از این آیات استفاده می‌شود حجت خدا بر مردم باید تمام باشد و این ملاک در هر زمان هست و حجت درصورتی تمام است که ولیَ الله الاعظم در بین مردم باشد و مردم از نور وجود او و فیوضات معنوی او بهره مند شوند.

باعنایت به آیات قرآنی که ما به چند نمونه اشاره کردیم، ضرورت وجود فرد هدایت شده ای که هادی ومهدی امم- که تا آخرین روز حیات انسان ادامه یابد- به عنوان یک راهبرد اساسی هدایت بشر آشکار می‌شود.

[1] المیزان،ج1

 

[2] رعد، 96

[3] نساء، 59

[4]) سوره توبه آیه 119

[5]) تفسیر برهان جلد 2 صفحه 170

[6] المیزان،ج 9

[7] تفسیر برهان جلد 2 صفحه 170

[8] تفسیرکبیر جلد 16 صفحه 120و121

[9] سوره نساء آیه 165

[10] سوره ملک آیه 8.



نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 10:9 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |

به نام خداوند جان وخرد
باسلام حضور شما دوستان عزیز،
چنانچه می دانیم یکی از عقائد مسلمانان جهان  ظهور فردی از سلاله پیامبر اعظم صلوات الله علیه در آخرالزمان به عنوان منجی و هدایتگر جهانی است.که این باورداشت به خاطر اهمیتی که دارد مثل سایر امور ارزشمند مورد هجوم شبهات و سوالات مختلف بدخواهان و کژاندیشان شده از این رو تصمیم گرفتم در این خصوص مباحثی را با عنوان مبانی و ادله عقیده مهدویت مطرح کنم. امیدوارم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد و با طرح و بیان دیدگاهتان به غنای هرچه بیشتر آن بیافزایید.

بخش نخست:

در این قسمت ما مبانی مهدویت از منظر قرآن کریم را متذکر می‌شویم. خداوند در آخرین کتاب وقانون اساسی مکتوب خود به تبیین اصول وموادی پرداخته که با یک نگاه مجموعی و در کنار هم قراردادن برخی از آنها به نتایج مهمی دست می‌یازیم.

 خداوند با آفرینش جهان و به ویژه انسان، خط مشی راهبردی وجامعی را ترسیم کرده وبرای تحقق آن، برنامه بلند مدتی طراحی نموده وبا آرامش کامل در انتظار تحقق اهداف وعملیاتی شدن برنامه‌های خود می‌باشد. ما در این نوشتار به اختصار به چند نمونه از این برنامه‌های راهبردی اشاره می‌کنیم:

یکی از اهداف غایی وراهبردی حضرت حق، هدایت انسانها به حق وحقیقت است که خدای سبحان برای تحقق این هدف والا به طور جدی سرمایه گذاری کرده وبرنامه جامع و بلند مدتی را به همین منظور در نظر گرفته است ودر جای جای قرآن مجید به این نکته تاکید نموده است وازشیوه‌های مختلف نیز استفاده کرده است.

 خداوند به سبب «رب‌» بودن، هدایت را حق خود ومنحصر در خود می‌داند ومی فرماید «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی‌» [1]

علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه شریفه می فرماید:

 هدایت خلق از قضاهاى الهى است که بر خود واجب کرده (انّ علینا للهدى ) و با هادی بودن انبیاء (علیهم السّلام ) منافات ندارد

پس جمله (ان علینا للهدى ) مى رساند که هدایت خلق از امورى است که خداى سبحان قضایش را رانده ، و آن را بر خود واجب کرده ، چون حکمتش این ایجاب را اقتضا مى کرده ، بنابراین ، خلایق را آفریده تا او را عبادت کنند و خودش غرض از خلقت را عبادت خود دانسته ، فرموده : (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون )، و به حکم این آیه غرض از خلقت را عبادت خود معرفى نموده ، و به حکم آیه زیر آن را راه مستقیم بین خود و خلقش دانسته ، و فرموده : (ان اللّه ربى و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم )،و نیز فرموده (و انک لتهدى الى صراط مستقیم صراط الله ).

و بر خود واجب کرده که راه خود را براى آنان بیان نموده ، سپس ایشان را به آن راه هدایت کند، البته هدایت به معناى نشان دادن راه ، حال چه اینکه بپذیرند و آن راه را پیش بگیرند، و چه نپذیرند، و راه دیگر بروند، همچنان که فرمود: (و على اللّه قصد السبیل و منها جائر)، و نیز فرموده: (و اللّه یقول الحق و هو یهدى السبیل )، و باز فرموده : (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).[2]

 چرا که در فرهنگ قرآنی هدایتگری باید در راستای اهداف وبرنامه‌های اساسی باشد؛ لذا منطقی نیست که هدایت بشر را به دست افرادی بدهد که شایسته نیستند. از این رو خداوند می‌فرماید: « أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ » [3] برپایه این اصل محوری حضرت حق به تربیت نفوس پاک وشایسته پرداخت و با کادر سازی مناسب امر هدایت انسانها را به دست افراد با کفایت سپرد تا هدایت گر، خود، هدایت شده باشد؛ به طوری که بتوان گفت ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش و...

آیه 137 سوره بقره نیز که جریان امامت حضرت ابراهیم (ع) را به تصویر می‌کشد در پاسخ به سؤال ابراهیم که پرسید «وَمِن ذُرِّیَّتِی»؟ فرمود « لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» در همین راستاست.

درقرآن کریم به این کادر سازیها تصریح شده است و در مورد نبی خاتم (ص) می فرماید: « وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی » ویا در کریمه دیگر چنین فرموده است « وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ [4]‌»

 اصولا ارسال124000 رسول و سفیر الهی در راستای همین اصل معنی پیدا می‌کند و از آنجاییکه امر هدایت انسانها کاری تدریجی است و پایان یافتنی نیست و انسانها تا زنده‌اند به هدایت وراهنمایی نیاز دارند.

 علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه 124 سوره بقره وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ در خصوص جریان امامت حضرت ابراهیم (ع) می فرماید امر امامت از هدایت، هرگز جدا نیست ودر قرآن هرجا سخن از امامت است ،هدایت نیز مطرح است ودر ادامه چنین نتیجه گیری می کنند:

از بیانیکه گذشت چند مطلب روشن گردید:

اول : اینکه امامت مقامى است که باید از طرف خداى تعالى معین و جعل شود.

دوم : اینکه امام باید بعصمت الهى معصوم بوده باشد.

سوم : اینکه زمین مادامى که موجودى به نام انسان بر روى آن هست ، ممکن نیست از وجود امام خالى باشد.

چهارم : اینکه امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.

پنجم : اینکه اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست ، و امام بدانچه که مردم میکنند آگاه است .

ششم : اینکه امام باید بتمامى مایحتاج انسانها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان ، و چه در امر معاد و دینشان .

هفتم اینکه محال است با وجود امام کسى پیدا شود که از نظر فضائل نفسانى مافوق امام باشد.

و این هفت مسئله از امهات و رؤ س مسائل امامت است ، که از آیه مورد بحث در صورتى که منضم به آیات دیگر شود استفاده مى شود (و خدا راهنما است ).[5]

 این موضوع ادامه دارد

] 1}لیل،12

[2] المیزان،ج20/ سوره لیل

[3] یونس، 35

[4] انبیا، 73

[5] المیزان،ج1



نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 9:44 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |


بسم الله الرحمن الرحیم
احترام به مذاهب و مقدسات اقوام، یکی از خواسته های اعلامیه حقوق بشر و مکمل آن یعنی کنوانسیون بین المللی حقوق اجتماعی و سیاسی است. متاسفانه این جنایت بزرگ و کاملا بی سابقه یعنی هتک حرمت قرآن مجید در سرزمینی رخ می دهد که خود میزبان سازمان ملل، و دیده بان حقوق بشر است. از چندی قبل، که گزارش انجام این کار در روز معین در جهان منتشر شد، علما و مراجع، متفکران و سیاستمداران خردمند هشدار دادند که این کار بر خلاف تمام اصول و قوانین جهان است، اما متاسفانه جمعی ناشناخته آن هم در مقابل کاخ سفید دست به این جنایت ضد انسانی زدند و پلیس هم از این کار جلوگیری نکرد.
این بی خردان نه تنها به قرآن مجید بی‌احترامی کرده‌اند بلکه به حضرت مسیح و مریم که مدعی پیروی از آنها هستند، اهانت نموده اند، زیرا حضرت مسیح به صورت یک شخصیت والا و مادرش مریم به عنوان صدیقه و سرور زنان جهان در این کتاب ستوده شده است.این گروه با این عمل نه تنها به اسلام‌زدایی می‌پردازند، بلکه می‌خواهند از نزدیک شدن پیروان شرایع الهی بکاهند و می‌خواهند آتش جنگ را در میان مسیحیان و مسلمانان روشن کنند.
قرآن مجید شأن و مقام خود را در پیشگاه خداوند و در قلوب انسان‌های آزادیخواه و بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان حفظ کرده است، دهن‌کجی این افراد بی‌سر و پا از مقام آن نکاسته بلکه ارادت انسان‌ها را به آن فزون‌تر می سازد و به به قول سراینده این شعر:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست           عرض خود می بری و زحمت ما می داری
آنچه وظیفه علما و دانشمندان بوده انجام داده‌اند، اکنون نوبت دولتمردان اسلامی و حکام کشورهای مسلمان است که عکس‌العمل سازنده و کوبنده‌ای نشان دهند و از نظر سیاسی و اقتصادی سطح روابط خود را با کشوری که این جنایت در آنجا انجام گرفته بکاهند و از حربه حصر سیاسی و اقتصادی استفاده کنند و از این کار نهراسند زیرا خدا پشتیبان آنها است. خدای نکرده اگر دولت‌های اسلامی در این کار سهل‌انگاری کنند و فقط به محکومیت‌های لفظی و بیانی اکتفا کنند، عزم دشمن برای اسلام‌ستیزی راسخ‌تر شده و هتاکی را ادامه می‌دهد. پیام ما به سران کشورهایی که قلوب آنان مملو از حب خدا، رسول و کلام‌الله است، این است «ان تنصرو‌ا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
از خداوند متعال خواهانیم به جامعه اسلامی وحدت کلمه را ارزانی دارد، همچنان که کمله توحید را ارزانی داشته است و او بهترین پاسخگوست. صلوات و درود ما بر پیامبر گرامی و خاندان پاک و مطهرش.
و آخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین

نوشته شده در سه شنبه 89/6/23ساعت 11:18 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم
مردم آزاده جهان!

حرکت جنون‌آمیزی که از آمریکا شروع شده و شعائر انسانیت و مقدسات اسلامی را هدف قرار داده، جهان را در لب پرتگاهی سراسر فتنه و آشوب و جنگ و کینه و دشمنی و قتل و سلب امنیت قرار می‌دهد.

اگر برای دیوانگی‌ای که امریکا به آن گرفتار شد مصلحان ملت‌ها چاره‌ای نیندیشند، غرب و شرق به هم ریخته و بذر دشمنی و نفاقی کاشته می‌شود که قرن‌ها آثار آن گریبان‌گیر نسل‌های آینده خواهد شد و احتمال اینکه افرادی دیوانه و بی‌منطق مانند همین شخص اهانت‌کننده به قرآن کریم روزی بر آمریکا و سلاح‌های هسته‌ای جهان برانداز آن کشور مسلط شوند و حتی به کاخ سفید هم راه پیدا کنند، منتفی نمی‌باشد. هم دول و ملل جهان باید بسیج شوند و امریکا را از این دیوانگی و غرور استکباری نجات دهند و مسیحیت را از این امواج سهمگین وحشیگری و ارتجاع مهیب خلاص کنند.

سکوت پاپ و خودداری سران دولت امریکا در عکس‌العمل مناسب و کنترل این فتنه که خطر جهان‌سوزی دارد، این افراد گرگ‌منش و مهاجم به انسانیت و آزادی ادیان را جسورتر و بی‌باک‌تر می‌سازد.

به یقین امریکایی‌های متمدن و متعهد از این اهانت به ساحت کتاب مقدس آسمانی شرمسار و سربه‌زیر می‌باشند.

مسلمانان جهان هرگز با محکوم کردن ظاهری این اهانت راضی نمی‌شوند بلکه باید دنیا عکس‌العمل مناسب و بازدارندة سران امریکا را مشاهده کند. مسلمانان دنیا و ایرانیان غیور و فدایی قرآن به عنوان اعتراض با تظاهرات گسترده خشم و انزجار خود را ابراز نموده و مهاجمان به حریم قرآن کریم را برای همیشه پشیمان نمایند.

لازم به ذکر است اینجانب از همة مسلمانان و هواداران قرآن مجید می‌خواهم که هرگز مقابله به مثل ننمایند.

ما به دنیا اعلام می‌کنیم که تمام کتاب‌های آسمانی برای ما مقدس و محترم می‌باشد و کسانی که به قرآن کریم جسارت نمودند کتاب‌های دیگر آسمانی را هم قبول ندارند و ما مسلمانان حاضر هستیم با دلیل و برهان و منطق با همة کسانی که ادعای پیروی از ادیان الهی دارد مباحثه و مناظره نماییم و به همه اعلام می‌کنیم:

«ان الدین عندالله الاسلام» و«الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»

4 شوال 1431

22/6/1389

لطف اللّه صافی
نوشته شده در سه شنبه 89/6/23ساعت 11:16 عصر توسط سیدمهدی حسینی نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak